اسلام به صورت مشخّص، به عبارتی پیام پیشگفته و فراخوان بدون واسطه آدم از طرف معبود (ذات مطلق) میباشد که اورا به رهایى از سرگردانى در پیچراهه نسبیّت و رجوع و برگشت به ذات مطلق و یگانه فرا مىخواند. اسلام، بشر را به آن چه که باقىترین و لایتغیّرترین[4] میباشد ارجاع مىدهد و بر این شالوده، مادام رزرو مسجد امام حسن مجتبی فکوری مشهد که بشر، بشر میباشد، پیام ذکر شده با تمامی عوالم و نسلها رابطه دارااست.
امروزه حتّى در حلقات آکادمیک غرب که دیر زمانى زیر سلطه «تئورى تکامل» (Evolutionism) قرن نوزدهم بوده میباشد، پژوهشگران، بازشناسى و تأیید ماهیّت و وجود ذات باقى و ابدى بشر و نیازهاى اورا استارت کرده و توجّه خویش را بر موادسازنده دایم و استوار کاربر پیام اسلام، متمرکز ساختهاند.
آدمها به عالم آمده، مىمیرند و همواره، هم براى شروع و فرجام زندگى و هم براى مسافت دربین ولادت و مرگ، در جستوجوى معنى میباشند. این معناجویى که همچون نیاز به طعام و جانْنگهبانی براى بشر لزوم دارااست، در واقعیت به عبارتی جستوجوى اصل غایى و حقّ مطلق شمرده مىخواهد شد و این نیاز نیز براى آدمى زیرا نیاز به تغذیه، دیرپاى و به یادماندنی میباشد.[5]
آیین، دقیقا این «مفهوم» را به آدمى ارائه مىدهد و به تعبیرى، در گردباد کثرات و بى تعیّنى جانور در مظاهر کائنات و هستى حادث دنیوى، تامینگاه و مأمن بشر میباشد. بى برهان وجود ندارد که برخى از حکیمان مسلمان، دعاهاى اسلامى را به مثابه ملجأ و پناهى در گردباد زندگانى روزمرّه انسان دانستهاند. پایدارى آدرس مسجد امام حسن مجتبی فکوری مشهد و ماندگارى پیام اسلام نیز به اندازه نیاز انسان به تامین معنوى و معناجویى، تداوم داراست.
با نگاهى ظریفخیس مىاقتدار بیان کرد: یکى از مهم ترین بیمارىهاى بعد از ظهر تازه، دنیایى کردن و آئینزدایى افراطى (Oversecularization)، یعنى تهى ساختن پدیدهها از شأن و جايگاه معنوى مرتبط با آنها میباشد و اسلام این بیمارى را راه حل و معالجه مىنماید. در غرب، در آغاز قلمرو مرتبط با دولت و حاکمیّت، غیر دینى و سکولار شناخته شد؛ هر یکسری در قرنها وسطا و در واقع تا زمانه اخیر و تا زمانى که نهادهاى سنّتى سیاسى باقى بودند، قلمرو دنیایى و حکومتى نیز اهمّیّتى دینى داشت.[6] بعد از آن مرحله، تفکّر، غیر دینى شد؛ سپس هنر در کل شاخههایش این ویژگى را یافت و عاقبت خویش آئین در قبال این سیر و جریان تسلیم گردیده و سرفرود آورده میباشد. نهضت رنسانس سبب ساز شد کهاین جریان با ادّعاى تکان تدریجى در جهت نیل به آزادى پدیدار گردد؛ امّا در حال حاضر که جریان نام برده به بن بست خطرناکى رسیده، بسیارى معتقد گردیدهاند که رنسانس، در واقع آزادى حیف کردن قابلیت و امکان نیل آدمى به یگانه آزادى حقیقى (آزادگى معنوى و آزادى نجات) بوده میباشد؛ چون هر آزادى غیر معنوى، جز بردگى و بندگى در قبال اقتدارهاى طبیعى خارج از آدم یا این که در قبال احساسات و انفعالات نفسانى آدمى وجود ندارد.
در مقابل بیمارى «دنیاگرایى و آیینزدایى افراطى» و این آزادى نامطلوب که امروزه به سر وصدا کشانده مىخواهد شد، اسلام تصویرى به طور کاملً مقدّس از زندگى را مىنمایاند و تصویرى از آزادى عرضه مىنماید که به قصد یافتن راهى به سوى ملکوت و ذات لایتناهى، با انقیاد و تسلیم در قبال عزم الهى شروع مىگردد. در واقع، در گویش و ذکر عموم مسلمان، تفاوت و تمایزى میان قلمرو مقدّس (لا هوتى) و نامقدّس (ناسوتى یا این که دنیایى) نیست و حتّى اصطلاحات مناسبى براى ترجمه اینگونه مفاهیمى نیز یافت نمىگردد.[7] از روش ضابطه الاهى مسجد امام حسن مجتبی فکوری مشهد یا این که شریعت که همگی حیات انسان را پایین پوشش قرار مىدهد، تمامّیّه فعّالیّتهاى آدمى، بُعدى متعالى و صِبغهاى دینى مىیابد و هر فعّالیّتى تقدّس یافته، معنادار مىگردد. این ویژگى، نیازمند این میباشد که فرد، شریعت را بپذیرد و بدان شغل نماید و ماهیّت بشرى خویش را در قبال آن قربانى نماید. به هر حالا، فارغ از نوعى ایثار و قربانى، هیچ چیز تقدّس نمىیابد؛ چنان که لغت قربانى (Sacrifice) از ریشه «قرب» (و در انگلیسى از ریشه sacrumیعنى مقدّس و Facere یعنى ساختن) ساخته شده میباشد.
غیر مسلمانها همواره تعجّب مىکردهاند از این که عموم مسلمان تا چه حدّ وسیع به شریعت پایبند بودهاند و حتّى در قرن ها تازه که از نفوذ شریعت فی مابین طبقات خاصّى کاهش پیدا کرده، رفتارهایى را که شریعت بنیاد گذاشته، استوار باقیمانده میباشد.[8]
اسلام به صورت مشخّص، به عبارتی پیام پیشگفته و فراخوان بدون واسطه آدم از طرف معبود (ذات مطلق) میباشد که اورا به رهایى از سرگردانى در پیچراهه نسبیّت و رجوع و برگشت به ذات مطلق و یگانه فرا مىخواند. اسلام، بشر را به آن چه که باقىترین و لایتغیّرترین[4] میباشد ارجاع مىدهد و بر این شالوده، مادام رزرو مسجد امام حسن مجتبی فکوری مشهد که بشر، بشر میباشد، پیام ذکر شده با تمامی عوالم و نسلها رابطه دارااست.
امروزه حتّى در حلقات آکادمیک غرب که دیر زمانى زیر سلطه «تئورى تکامل» (Evolutionism) قرن نوزدهم بوده میباشد، پژوهشگران، بازشناسى و تأیید ماهیّت و وجود ذات باقى و ابدى بشر و نیازهاى اورا استارت کرده و توجّه خویش را بر موادسازنده دایم و استوار کاربر پیام اسلام، متمرکز ساختهاند.
آدمها به عالم آمده، مىمیرند و همواره، هم براى شروع و فرجام زندگى و هم براى مسافت دربین ولادت و مرگ، در جستوجوى معنى میباشند. این معناجویى که همچون نیاز به طعام و جانْنگهبانی براى بشر لزوم دارااست، در واقعیت به عبارتی جستوجوى اصل غایى و حقّ مطلق شمرده مىخواهد شد و این نیاز نیز براى آدمى زیرا نیاز به تغذیه، دیرپاى و به یادماندنی میباشد.[5]
آیین، دقیقا این «مفهوم» را به آدمى ارائه مىدهد و به تعبیرى، در گردباد کثرات و بى تعیّنى جانور در مظاهر کائنات و هستى حادث دنیوى، تامینگاه و مأمن بشر میباشد. بى برهان وجود ندارد که برخى از حکیمان مسلمان، دعاهاى اسلامى را به مثابه ملجأ و پناهى در گردباد زندگانى روزمرّه انسان دانستهاند. پایدارى آدرس مسجد امام حسن مجتبی فکوری مشهد و ماندگارى پیام اسلام نیز به اندازه نیاز انسان به تامین معنوى و معناجویى، تداوم داراست.
با نگاهى ظریفخیس مىاقتدار بیان کرد: یکى از مهم ترین بیمارىهاى بعد از ظهر تازه، دنیایى کردن و آئینزدایى افراطى (Oversecularization)، یعنى تهى ساختن پدیدهها از شأن و جايگاه معنوى مرتبط با آنها میباشد و اسلام این بیمارى را راه حل و معالجه مىنماید. در غرب، در آغاز قلمرو مرتبط با دولت و حاکمیّت، غیر دینى و سکولار شناخته شد؛ هر یکسری در قرنها وسطا و در واقع تا زمانه اخیر و تا زمانى که نهادهاى سنّتى سیاسى باقى بودند، قلمرو دنیایى و حکومتى نیز اهمّیّتى دینى داشت.[6] بعد از آن مرحله، تفکّر، غیر دینى شد؛ سپس هنر در کل شاخههایش این ویژگى را یافت و عاقبت خویش آئین در قبال این سیر و جریان تسلیم گردیده و سرفرود آورده میباشد. نهضت رنسانس سبب ساز شد کهاین جریان با ادّعاى تکان تدریجى در جهت نیل به آزادى پدیدار گردد؛ امّا در حال حاضر که جریان نام برده به بن بست خطرناکى رسیده، بسیارى معتقد گردیدهاند که رنسانس، در واقع آزادى حیف کردن قابلیت و امکان نیل آدمى به یگانه آزادى حقیقى (آزادگى معنوى و آزادى نجات) بوده میباشد؛ چون هر آزادى غیر معنوى، جز بردگى و بندگى در قبال اقتدارهاى طبیعى خارج از آدم یا این که در قبال احساسات و انفعالات نفسانى آدمى وجود ندارد.
در مقابل بیمارى «دنیاگرایى و آیینزدایى افراطى» و این آزادى نامطلوب که امروزه به سر وصدا کشانده مىخواهد شد، اسلام تصویرى به طور کاملً مقدّس از زندگى را مىنمایاند و تصویرى از آزادى عرضه مىنماید که به قصد یافتن راهى به سوى ملکوت و ذات لایتناهى، با انقیاد و تسلیم در قبال عزم الهى شروع مىگردد. در واقع، در گویش و ذکر عموم مسلمان، تفاوت و تمایزى میان قلمرو مقدّس (لا هوتى) و نامقدّس (ناسوتى یا این که دنیایى) نیست و حتّى اصطلاحات مناسبى براى ترجمه اینگونه مفاهیمى نیز یافت نمىگردد.[7] از روش ضابطه الاهى مسجد امام حسن مجتبی فکوری مشهد یا این که شریعت که همگی حیات انسان را پایین پوشش قرار مىدهد، تمامّیّه فعّالیّتهاى آدمى، بُعدى متعالى و صِبغهاى دینى مىیابد و هر فعّالیّتى تقدّس یافته، معنادار مىگردد. این ویژگى، نیازمند این میباشد که فرد، شریعت را بپذیرد و بدان شغل نماید و ماهیّت بشرى خویش را در قبال آن قربانى نماید. به هر حالا، فارغ از نوعى ایثار و قربانى، هیچ چیز تقدّس نمىیابد؛ چنان که لغت قربانى (Sacrifice) از ریشه «قرب» (و در انگلیسى از ریشه sacrumیعنى مقدّس و Facere یعنى ساختن) ساخته شده میباشد.
غیر مسلمانها همواره تعجّب مىکردهاند از این که عموم مسلمان تا چه حدّ وسیع به شریعت پایبند بودهاند و حتّى در قرن ها تازه که از نفوذ شریعت فی مابین طبقات خاصّى کاهش پیدا کرده، رفتارهایى را که شریعت بنیاد گذاشته، استوار باقیمانده میباشد.[8]